هفته ای دیگر گذشت و سیاهی به دل شب زده ام ماند
میخواستم منتظر خوبی باشم اما تیرگی گناهانم مجال انتظار نداد
میخواستم پرواز کنم به کوچه پس کوچه های عشق تو ...اما اما...سنگینی بالهای لجن مال شده ،جان پروازم را گرفت
میخواستم با توباشم باتو یی که بهترینی !
اما امان از رفیق بد امان امان!!!!!
میخواستم که خلوتم را تو پر کنی
میخواستم دلم را نو پر کنی
چشمم را تو پر کنی
دنیایم را تو پر کنی
اما غفلت نگذاشت گناه نگذشت نسیان نگذاشت!
با این همه لغزش وگناه واشتباه دلم به سفارش تو خوش نزد پروردگار عالم
دست بردامان تو در محضرش آماده میشوم تورا شفیع میبرم تا شاید... که نه حتما شفاعت تو مقبول افتد
پس از یک هفته سرگردانی در کوچه های سردر گم معصیت لحظه ای دلم را به انتظار تو پیوند میزنم تا شاید یاد تو غبار از دل بیچاره ام بزداید
شاید مس دلم با انتظار حضور تو زر شود
مرا دریاب ای صاحب من ای مولای گنهکاران
یا صاحب العصر والزمان....